الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرت
1ـ رو همه خوبی هام بستی چطور چشاتو /هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو
2ـ الهي که يه روز خوش از تو گلوت پايين نره/ رسواي عالمت کنن اون چشاي در به درش
3ـ نفرین به تو که اومدی تو دنیام /من میرمو یه روز یه جا میمیرم
4ـ الهی چشمای سیات وفا از هیچکس نبینه/نفرین و لعنتت کنن لیاقت تو همینه
5ـ همهش دارم فکر میکنم دست یکی تو دستته/ دارم میمیرم ای خدا فکر میکنم حقیقته
6ـ الهي سقف آرزوت خراب بشه روي سرش/ بياي ببيني که همه حلقه زدن دور و ورش
با بندهای بالا خندیدید؟ ناراحت شدید؟ متأسف شدید برای هنر مملکت؟! این بندها یک نمونه کوچک و نه چندان گویا از وضعیت آهنگهایی است که روزانه روانه بازار دانلود میشوند، سر از تاکسیها و پخش اتومبیلها و هدفنها در می آورد. زیادند ویدیو کلیپهایی که آدم سالم گاه از حجم محتوای مبتذلی که القاء می کنند، دهانش باز میماند. نفرین و ناله و الهی به زمین گرم بخوری، پشت سر معشوقی که تا دیروز عشق و نفس بوده، جای مضامین عالی و بیتهای محشری چون «اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی» را گرفته. ترانههایی پر از ایرادهای فنی و ساختاری، پر از نفرتپراکنی و ناامیدی و تحریک و دعوت به خشونت. چند آهنگ میشناسید با نام «نفرت»؟ موسیقی و ادبیات بازتاب حال و هوای جامعه هستند و صدالبته جامعه هم از حال و هوای موسیقی و ادبیات رنگ می گیرد. این یعنی یک ارتباط دوسویه. موسیقی و ادبیات در تولید محتوای عاشقانه ممکن است راهگشا و آرامبخش باشند و یا تخریب کننده!
هر موسیقی یک پیامی دارد؛ روانشناسان می گویند، گوش دادن به موسیقیهایی با ریتم تند، باعث می شود رشد کودکان به تأخیر بیفتد، موسیقیهای ناامید کننده، جوانان را به خودکشی و خشونت متمایل میکنند. رواج عاشقانههای مبتذل که مبنای عشق را تنها در جذابیتهای ظاهری محدود می کنند و نه معیارهای عقلانی، باعث افزایش آمار طلاق و جدایی میشود. بیوفایی، انتقام، خیانت و نبخشیدن که به وفور در ترانههای رایج فارسی از آنها صحبت می شود و تم موسیقیایی که آنها را ناخودآگاه القاء می کند، باعث شده که ما عشق را نه درست بفهمیم، نه درست انتخاب کنیم، نه بدانیم چطور باید از آن مراقبت کرد و نه وقت فراغ، یک آهنگ درست و درمان برای شنیدن پیدا کنیم که ناامیدی و نفرت را در ذهنمان تداعی نکند و به روند بهبودی و حال خوبمان کمک کند.
همه ما میدانیم که یک قطعه موسیقی می تواند کار چندین کتاب و چند سخنرانی و کارگاه آموزشی را یکجا انجام بدهد، یعنی موسیقی و ادبیات ظرفیتی بسیار بالا در تأثیرگذاری دارند، اما متأسفانه جامعه امروزی بیش از آنکه شاهد استفاده مثبت و درست از این ظرفیت باشد، می بایست نگران اثرات مخرب آن بماند. کمی فکر کنیم به جوانی که بعد از شکست عشقی، صورت معشوق پیشینش را با اسید نابود می کند، به نظرتان این حجم از نفرت و ناامیدی و حس انتقام و خشونت از کجا آمده؟ چه عواملی در جامعه به این احساس انتقام دامن میزنند؟
منتشر شده در «همشهری جوان»